-
یک خاطره
یکشنبه 13 بهمن 1392 22:15
چند وقت پیش داشتم یک مجله رو سر گذروندن وقت ورق میزدم که به یک نوشته و در حقیقت یک خاطره از حامد بهداد که به مناسبت فوت پدرش نقل کرده بود برخوردم یه نکته های جالبی تو این خاطره دیدم بد ندیدم اینجا عین خاطره رو نقل کنم . سوم دبیرستان که بودم در دانشگاه قبول شدم. دستگاه ویدیوی خانگیمان را فروختیم تا شهریهی رزرو...
-
کودک و خدا
یکشنبه 13 بهمن 1392 21:48
کودک نجوا کرد :خدایا با من حرف بزن مرغ دریایی آواز خواند و کودک نشنید سپس کودک فریاد زد :خدایا با من حرف بزن رعد در اسمان پیچید اما کودک گوش نداد کودک نگاهی به اطرافش کرد گفت خدایا پس بگذار ببینمت ستاره ای درخشید ولی کودک توجه ای نکرد کودک فریاد کرد خدایا اااااااا به من معجزه ای نشان بده ویک زندگی متولد شد اما کودک...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 بهمن 1392 22:42
توی تنهایی یک دشت بزرگ که مثل غربت شب بی انتهاست یه درخت تن سیاه سربلند آخرین درخت سبز سرپاست رو تنش زخمه ولی زخم تبر نه یه قلب تیر خورده نه یه اسم شاخه هاش پر از پر پرنده هاست کندوی پاک دخیل و طلسم چه پرنده ها که تو جاده کوچ مهمون سفره ی سبز اون شدن چه مسافرا که زیر چتر اون به تن خستگیشون تبر زدن تا یه روز تو اومدی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 بهمن 1392 20:58
نذر کرده ام یک روزی که خوشحال تر بودم بیایم و بنویسم که زندگی را باید با لذت خورد که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد . یک روزی که خوشحال تر بودم می آیم و می نویسم که " این نیز بگذرد " مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است. یک...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 بهمن 1392 19:44
حسن باران این است که زمینیست، ولی آسمانی شده است و به امداد زمین میآید حسن باران این است که مرا میبرد از خویش به عشق و مرا برمیگرداند از عشق به خویش شعر میخواند در گوش من آرام آرام "شادروان مجتبی کاشانی (سالکــــــ) "
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 بهمن 1392 19:35
انسان پدیده ای غریب است : به فتح هیمالیا می رود به کشف اقیانوس آرام دست میابد ، به ماه و مریخ سفر می کند تنها یک سرزمین است که هرگز تلاش نمی کند آن را کشف کند و آن دنیای درونی وجود خود است . . .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 بهمن 1392 19:28
رها باش و سخت نگیر زندگی چیزی بیشتر از یک بحث علمی وسط تیمارستان نیست!!! "میلاد تهرانی"
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 بهمن 1392 19:25
شخصی می گفت من شانزده سال دارم. سرنوشت ساز خردمند به او خرده گرفت: " نباید بگویی من شانزده سال دارم، باید بگویی من شانزده سال را دیگر ندارم.