ASMANI

ASMANI

چه سکوتی تمام دنیا را فرا می گرفت اگــــــــر : هر کس به اندازه ی صداقتش حرف میزد ...!
ASMANI

ASMANI

چه سکوتی تمام دنیا را فرا می گرفت اگــــــــر : هر کس به اندازه ی صداقتش حرف میزد ...!

فقط برای یه لحظه لبخند

مسافرت همیشه یه حس لذت بخشی به انسان میده حالا اگه تو این سفر ها هم خاطرات شیرینی رقم بخوره بعدها هم با یاد آوری اون لبخند دو چندانی به لبتون میاد البته بیشتر لذت سفر و خاطرات در مسافرتهای زمینیه حالا دری به تخته خورده و من یک سفر هوایی برام لذت بخش و خنده دار شده .عرض کنم خدمتتون که بنا به یک رسم چند ساله پدر در سال چند بار به مناسبت های مختلف گوسفندی رو قربانی  و گوشتشو بین فامیل و همسایه تقسیم میکنیم خب تا اینجای کار که مشکلی نیست اما داستان من از اونجا شروع شد که دختر عمه گرامی در دیار غربت هوس کله پاچه میکنن و از اونجایی که از سلامت کله های محل زندگی اطمینان ندارن (حالا کله چیه که سلامتیش هم مهمه )تصمیم بر این شد که کله قربانی فریز شده و خدمت ایشان ارسال بشه خب طبق معمول راه های مختلف بررسی و در نهایت به این نتیجه منجر شد که بنده به خاطر سفری که قصد دارم به آنجا کنم این وظیفه خطیر رو به عهده بگیرم هر چقدر هم توان در کله و بازو موجود داشتم در جهت شانه خالی کردن از این ماموریت به کار انداختم ولی نتیجه ای عاید نشد که نشد و هر چقدر آه و ناله کردم که اجازه پرواز به کله داده نمیشود آخر مگه کله پرنده هم دیده اید و هزار دلیل با ربط و بی ربط دیگر باز هم توفیقی حاصل نگردید

القصه که در روز پرواز شروع به بسته بندی کله پاچه درون نایلکس و بعد چسب نواری بزرگ کردم و در نهایت یک بسته خرمای مخصوص که با یه روش  طبخ مخصوص به همراه آرد  اونو تبدیل به خوراکی خوشمزه میکنن و با بسته بندی خرما هم با نایلکس شبیه این بسته های مواد مخدر که توی برنامه ها تلویزیونی نشون میدن شد و همه رو درون کوله پشتی جا دادم و به سمت فرودگاه حرکت کردم .

توی فرودگاه وقتی کوله رو روی نقاله گذاشتم که از زیر اشعه جهت بازرسی رد بشه دل توی دلم نبود تصور کنید یک کله اسکلت با مواد مخدر حس آل کاپون رو داشتم تو اون لحظه البته خیلی هم خجالت میکشیدم همونجور که داشتم چهره شخصی رو که پشت مانیتور در حال دیدن داخل کوله بود می دیدم یکدفعه دیدم که چشماش گرد شد و با تعجب به من نگاه کرد

آقا میشه کوله تون رو باز کنید؟ حراست فرودگاه وقتی اینو بهم میگه دیگه حسابی پیشونیم خیس شده کوله رو باز میکنم و دو تا بسته مشکوک رو میارم بیرون آقا این خرماست و این گوشت فریز شده (دیگه روم نشد بگم کله پاچه) ببخشید دیگه بچه ها ویار دارن مجبور شدیم ، بسته خرما رو باز میکنم و مقداری از اون رو تعارف میکنم که مزه کنن وقتی که مامور بازرسی اونو مزه میکنه لبخند رو لبش میشینه و میگه خب اگه برام طرز تهیه شو مینویسی تا بزارم رد شی آقا مجبور شدم راز چند صد ساله تهیه خرما رو لو بدم دیگه و به سلامت گیت بازرسی رو رد کنم


نظرات 12 + ارسال نظر
خورشید جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 12:52

سلام
منظورت از دستور پخت چندین ساله دستور پخت رنگینک بود ؟
وای کله پاچه پرنده خیلی باحاله
ما یه اش مخصوص داریم که داداشم خیلی دوست داره مامان بابام چند سال پیش که رفتن دیدنش مواد اولیه اون اش رو که مایع هست با خودشون بردن استرالیا فکر کن مامانم چه مصیبتی کشید که بهشون بفهمونه این خوراکیه ولی موفق نشد بقول بابام شانس آوردیم دستگیرمون نکردن ولی اگه دستگیر میشدن باحال میشد اونوقت واسه ملاقاتشون تو زندان ماهم مجبور میشدیم بریم بلاد کفر عجب دختر نامردی هستم من نه ؟

سلام خورشید
یه چیزی نزدیک رنگینک که مادر بزرگ یه تغییراتی توش داده البته شما که ماشاالله واردی واسه بقیه گفتم شما که از خودمونی
خورشید میخواستی بری اوین استرالیا ملاقات از دست تو

نیلوفر جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 15:37 http://rinaa.mihanblog.com/

سلام سایتتون بسیار عالی بسیار تک و بی نقصه.
تشکر میکنم و امیدوارم همینجور عالی به کارتون ادامه بدین
90158

سلام ممنون

باران* جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 20:25 http://baranepaizii.blogfa.com

سلام
خییلی خندیدم
خوب حالا اونجا گوسفند پیدا نمیشد که کلشو می خورد احیانا اهل قطب شمال نبود دختر عمه تون؟؟!!
بعدشم کله پاچه
کله پاچه درست شده هرکس رو نمیشه خورد
یه سوال این نیلوفر خانم شماره دادن احیانا به شما؟؟!! اخه 5 رقم اولش فقط تو کامنتش جا مونده

طرز تهیه شو به مام بگین

سلام
خب در دیار غربت کله پاچه ببینن در میرن دیگه هر کی به یه چیزی علاقه داره اینم شانس ما بود
نیلوفررررررررررررررررر (به سبک جناب خان بخونید)
نمیدونم حکمت اون چند رقم تهش چیه به هر حال از این سایتهای تبلیغیه شما نگران نشید
طرز تهیهههههههههههههه؟ من گیت بازرسی رو خیلی وقته رد کردم

خورشید جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 20:35

زود بگو بینم دستورشو واقعا که به نامحرم وغریبه گفتی نمیخوای بگی مادربزرگت چی درست کرده
داداش کوچیکم که از من بدترش کرد میگفت کاش مامان بابا تو فرودگاه تهران دستگیر می شدن اونوقت ما راحت می تونستیم پناهنده بشیم حالا فکر کن دوتا ادم مسن که زبان هر دو روی قد یه دیپلم میشد بخوان به یه مامور خارجکی توضیح بدن که این مواد نیست پایه یه آشه که واسه پسرمون میخوایم درست کنیم از اون بدتر سبزی ماهی بود که مامانم برده بود با خودش واسه داداش ماهی شکم پر درست کنه رو با علف اشتباه بگیرن وپیرمرد پیرزن بیچاره رو بازجویی کنندتا مدتها مامان بابا سوژه شوخی ما بودن تقصیر مامان بود هرچی بهش گفتیم اینا مشکل ساز میشه گوش نکرد میگفت پسرم ده ساله ماهی شکم پر نخورده اخرشم نزدیک بود کار بده دستشون

ای خورشید دست رو دلم نزار ماهی شکم پر تو این ایام خالی از ماهی هنوز اجازه ماهیگیری صادر نکردن؟ مردیم واسه قلیه ماهی
طرز پختش هم مثل همون رنگینکه کمی مادر بزرگ دستکاریش میکنه من که رنگینک رو به مامور گفتم راستش اینو چون سلیقه ای تغییر میده دقیق نمیدونم حالا می پرسم خبر میدم هر چند خودت استاد همه فن حریف این کارهایی / پدر مادر رو فرستادید تجارت علف؟ ماری جوانا؟ ای داد بی داد

باران* جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 20:44

سلامی دوباره
من چرا نگران باشم؟؟!!
سایت تبلیغاتی مگه شمارم میدن؟؟!!
طرز تهیه شم خورم بلدم

خانم نیلوفر از همین تریبون اعلام میکنم برگرد این شماره رو بده شدم آش نخورده و دهن سوخته

خورشید جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 21:44

سایت تبلیغی باشه یا نباشه اون شماره تلفن نیست این کد خوشگله خودمونه گاهی برای منم پیش اومده جای اینکه تو کادر خودش بنویسم حواسم پرت شده اشتباهی ادامه کامنتم نوشم قضاوت بی خود نکنید واقعا که
شوخیشم قشنگ نیست
علیرضا خودت میدونی که جات کجاست یادمه یه با زمستون پارکینگ رو تجربه کردی الانم گرمای تابستون تبعید میشی پارکینگ

هاااااااااااااااا این معما هم حل شد والا خودمم مونده بودم این چیه واسه این دیگه نتونستم از خودم دفاع کنم حکم اعداممو دادن و اجراش کردن الانم که این نوش دارو بعد مرگ سهراب رو دادید با روحی آرام وقلبی مطمئن میام براتون مینویسم
خب ما اگه اون پارگینگ رو نداشتیم چی میخواستی بکنی اگه من ندادم کولر و بخاری بزارن توش تا همین حربه رو هم ازت بگیرم

بهامین جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 22:03 http://notbookman.blogsky.com

سلام
با وجود تعریفی که همه از کله پاچه می کنن اصلا امتحانش نکردم
خداراشکر که از مرحله بازرسی بسلامت گذشتید
و حتمی این بازرسی خوب طی میشد
از قدیم میگن طلا که پاکه چه منتش به خاکه

سلام
البته من تجربه کردم ولی مال خیلی وقت پیشا بود همون موقع هم بوسیدم گذاشتم کنار و از میادین خداحافظی کردم
بازرسی فرودگاه همیشه داستانیه واسه خودش

خورشید شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 00:57

به زن داداش میگم بفرستت کوچه

خورشید نه دیگه گرز لازم شدی برم دماوند رو بیارم کمک

خورشید شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 19:19

مصطفی فعلا گرز به دست نمیگیره مامانش مریضه مشغول پرستاریه
زن داداش ..........................

ان شاالله زودتر سلامتی شو بدست بیاره تا با هم نشونت بدیم

دکمه دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 12:26 http://dok-meh.blogsky.com/

داداش منم می خواست بره خارجه :( با خودش تفنگ ماهی گیری؟ زنی؟ ش رو برد. تو فرودگاه بهش گفتن این چیه؟ (آخه خیلی دراز هست) گفته تفنگه!
اونا هم چشماشون گرد شده.
خلاصه یه ساعتی در گیر بود.
البته از تو خونه می گفت میخوام برم فرودگاه اذیت کنم. هرچی میگفتیم مث بچه ی خوب برو .. گوش نکرد.

البته تفنگ ماهیگیری هم به خاطر نیزه اش جزء موارد ممنوعه میشه که نمیزارن همراه مسافر باشه میدنش قسمت بار داداشت هم حوصله داشته حالا خوب بود یکیشون هم خوش حوصله باشه حسابی اذیتش میکرد

بافرانی دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 19:10 http://leila-bafrani.blogsky.com/

سلام.جالب بود و بامزه

سلام متشکر

کلوچه سه‌شنبه 20 مرداد 1394 ساعت 14:20


باز خوبه ویار سیرابی نکرده بوده هواپیما رو مطبوع کنی..

سلام
ما سیرابی هامون خارجیه خوشبوههههههههههههههههههههه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد