ASMANI

ASMANI

چه سکوتی تمام دنیا را فرا می گرفت اگــــــــر : هر کس به اندازه ی صداقتش حرف میزد ...!
ASMANI

ASMANI

چه سکوتی تمام دنیا را فرا می گرفت اگــــــــر : هر کس به اندازه ی صداقتش حرف میزد ...!

یادگیری

ما در تمام زندگیمون در حال یاد گرفتن هستیم اما بعضی وقتها یک حس خود بزرگتر پنداری( چه از لحاظ سن چه از لحاظ شخصیت) باعث میشه در مقابل بعضی که آنها رو کوچکتر از خودمون میدونیم اون دریافت و جذب  رو نداشته باشیم این یادگیری میتونه هر چیزی باشه، خوب به یاد دارم چند سال پیش که کاراته تمرین میکردم روش کار این بود که هر چند دقیقه حریف تمرینیمون رو عوض میکردیم توی یکی از دورها حریف من کمربند پایین تر و سابقه کمتری نسبت به من داشت و من با خودم فکر میکردم الان تمرین کردن من با اون چه فایده ای میتونه به حال من داشته باشه اما وقتی دو ضربه پا با یک روش ساده و ابداعی به سرم خورد تازه فهمیدم که نه از هر کسی میشه یاد گرفت تکنیکی که بعدها خیلی به من کمک کرد،و یا مکالمه من به یکی از کوچولوهای فامیل که هنگام تماشای یک فیلم اکشن و پر از بزن بزن بهش تذکر میدم که این فیلم مناسب سن شما نیست و وقتی علت رو جویا میشه خشن بودن فیلم رو بهش متذکر میشم کوچولو در جواب من میگه یعنی خشونت برای بزرگترها خوبه؟یعنی به همین سادگی یک بچه چهار پنج ساله میتونه درس اخلاق بده .


اطراف و اطرافیانمون رو جدی بگیریم


نظرات 11 + ارسال نظر
خورشید جاودان جمعه 5 تیر 1394 ساعت 20:19

ما خوب اشکالا رو پیدا میکنیم اما با عمل کردن خیلی فاصله داریم یکی مثل من
نمیدونم چرا از این دنیای مجازی بیزار شدم همش حرف به خودم میگم که به کسی بر نخوره از حرف زدن خسته شدم از اینکه نتونم انتقاد رو تحمل کنم از اینکه جدیدا حرفام چپکی برداشت میشه وحسابیم از خودم دلخورم که چرا اینجا رو اینقدر جدی گرفتم از اینکه میگم قضاوت نکنید ولی خودم مثل اب خوردن قضاوت میکنم
از اینکه بهم میگن درست نیست قضاوت کنی ولی اصلا دلیل کارمو نمیدوننو یه طرفه حکم میدن تو این دنیا همه چی فقط برای بقیه بده ولی واسه خودمون نه پر شده از بزرگنمایی و وارونه جلوه دادن حقیقت بگی هم دروغه ملت ناراحت میشن حالم از خودم بهم میخوره واسه همین وبلاگو منفجر کردم ودارم میرم میون همون ادم واقعی هایی که روزی ازشون فراری بودم وبه اینجا پناه آوردم ما با کلمات بازی میکنیم همونقدر که با ازادی بازی کردیم وبه لجن کشیدیمش حالا داریم همین کا رو در مورد قضاوت کردن ونکردن و خیلی چیزای دیگه میکنیم من به جنابعالی میگم قضاوت نکن بعد خودم از حرفات هرجور دلم خواست برداشت کنم این اسمش چیه ؟من که عطاش رو بخشیدم ما فقط ادعای اون چیزایی رو داریم که فکر میکنیم درونمون هست وقت عمل برسه اونوقت باید دید چند مرده حلاجیم من که اعتراف میکنم بعد سالها تلاش هنوز کمی عصبانیت وقضاوت درونم مونده به امید اینکه کاملا رفعش کنم

سلام خورشید بانو
اینجا من حرفام رو میزنم فقط برای خودم هر کسی هم ممکنه برداشت خودش رو داشته باشه اصلا زندگی همین تفاوتهای من و شما و دیگر دوستان در دیدنه لذتش هم همینه حالا بعضیا هم حوصلشون زیاده بحث هم میکنن من هم امیدوارم اون قضاوت و عصبانیت درونم رو کنترل کنم وگرنه رفع کردنش رو بعید میدونم اصلا مگه میشه یه چیز خدادادی رو رفع کرد پس به این امید

مگهان شنبه 6 تیر 1394 ساعت 13:09 http://meghan.blogsky.com

پذیرفتن اینکه ما می تونیم از کوچیک تر ها یاد بگیریم کار ساده ای نیست علی رضای جان :)
خدا رو شکر که به این وسعت دید رسیدی ...

+ قضاوت کردن خوب نیست . بگذریم که این جمله برای من فقط شعاره :)
+ من خیلی این دنیای مجازی رو دوست دارم ، چرا ؟ باورم نمیشه دروغ باشه.

سلام بانو
منم فهمیدم میشه یاد گرفت هنوز تا قبول کردن صددرصد فاصله دارم
+من نمی دانم قضاوت چیست
اگر می خوانم که جرم است
من نمی خوانم که جرم است
در تن خوش سبز این ملک قدیمی
که قدیمی تر ز تاریخ است
خواندن از کی میتواند جرم باشد؟
که زرتشت با سرود این سرزمین را کاشت
با سرود این سرزمین را
من اگر مردم برای بچه های جنگ
برای مادران حبس گریه
گریه را آواز خواهم کرد
گریه را آواز خواهم کرد
من که با تو زن شدم ای زن
صدایم را به تاریخ قرض خواهم داد
و فریاد تو را زن خوان و مرد
ای سرزمین داده پسر داده
که نخلت را نه خرماست و پرنده
به من رخصت بده ای حبس گریه
گریه ات را من بخوانم
به من رخصت بده ای حبس گریه
گریه ات را من بخوانم
گریه ات را من بخوانم
+این دنیا دوست داشتنیه بانو هرچند همه نقاب بر چهره دارن

خورشید جاودان شنبه 6 تیر 1394 ساعت 14:31

اوف چقد تند تند حرف زدمو عصبانی
دلم برای همسرم میسوزه که طفلکی جور کش بقیه شده هر وقت از چیزی عصبی میشم دو تا گوشش در اختیار منه و هی میگم واونم می شنوه اخرشم میگم اخیش راحت شدم تا الان دور نمای خودمو ندیده بودم
من کلی گفتم میدونم حرفاتون رو می زنید برای خودتون اتفاقا من هم از نحوه گفتارتون خوشم میاد چون هیچ ادعایی تو مطالبتون نیست به هر حال ممنونم که شما اینبار منو حرفامو تحمل کردین
ولیزندگی تو واقعیت کنار همون نقاب دارها خیلی لذت بخشتره این دنیا همش دروغه چون حرفا واعمال یکی نیست همین شعارا حالمو بد میکنه حالا با چوب بلوطم بکوبی تو کلم از حرفم بر نمیگردم خب دوستش داشته باش من که نگفتم همه بدشون بیاد
من فقط اومدم بهت سر بزنم
ترکوندن ومنفجر کردن وبلاگم خیلی باحال بودجات خالی ضامن نارنجک رو کشیدم پرت کردم تو خونه خونسرد درشو قفل کردم اومدم بیرون و از شنیدن صدای انفجارش لذت بردم

سلام خورشید بانو فکر کنم پیغام به دستت رسید یعنی میام برات در ضمن کلام شما شیرینه و من لذت میبرم از خوندنشون لذا طی یک عمل جراحی وبلاگتون رو سر و سامون میدید و مثل یه بچه خوب به نوشتن ادامه بدید منم بعد از رمضان براتون لبو با آلوئه ورا میارم اون چیزه هم که گفتم میخواستم بهتون بگم وقتی وبتون درست شد میام اونجا برات مینویسم

خورشید جاودان شنبه 6 تیر 1394 ساعت 17:54

لبو والوئه ورا چه تناسبی با هم دارن اونوقت ؟
نوچچچچچچچچ برگشتی تو کار نیست
حداقل چند ماه بذار سر حرف وقولی که به خودم دادم بمونم میخوای بخونی میتونم نوشته هامو برات بفرستم خندم گرفت یه جوری گفتم نوشته حالا یکی ندونه فکر میکنه چه خبره ؟
بله دوست مشترک عزیز پیغام پر از لطافتتون رو رسوندن ایشون هم نظر شما رو دارن ولی نع

بانو مگه خندوانه رو نمیبینی جناب خان رو ندیدی؟ ای داد بی داد ببین بعد تناسبشو میفهمی در مورد بقیه موارد هم حرف میزنیم

تارا شنبه 6 تیر 1394 ساعت 20:36 http://dokhtarekhoone.persianblog.ir

سلااااااام:))
من از وبلاگ مگهان جان با وبلاگ شما آشنا شدم :)
با حرفاتون موافقم یادگیری بزرگ و کوچیک نداره :)
تفاوت های بین انسانها هم خوبه اختلاف نظر داشتن هم خوبه زندگی و فکر آدمو پویا میکنه

سلام بانو
خوش اومدی البته وب مگی بانو یه چیز دیگه است
همینطوره اگه این اختلاف ها نبود زندگی بسیار ملالت بار می شد

بهامین پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 20:25 http://notbookman.blogsky.com/

سلام
خیلی زیبا نوشتین
منم از وب مگهان عزیزم اومدم وبلاگتون
موفق باشید

سلام
خوش اومدید و لطف دارید

بهامین جمعه 12 تیر 1394 ساعت 13:29

سلام مجدد
شما هم حقوق خوندید؟؟

سلام مجدد و رحمه الله
بله / وب زیتون بانو رو هم توی لینک دوستان دارم خانم وکیل هستن بهشون سر بزنید

زیتون یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 17:51 http://www.zeytoone-tanha.blogsky.com/

یک سری احساسات موازی و متضاد با دیدن عکس این دخترک حمله کرد به قلبم...

اقرار به اینکه "از کوچیکتره یاد گرفتم" تواضع قابل تحسینی میخواد. آفرین دوست برای این تواضعت

سلام زیتون بانو
از اون دختراییه که متاسفانه دوره کودکی ندارن یهو بزرگ میشن

هانیه دوشنبه 22 تیر 1394 ساعت 02:09

سلام

خیلی ساده و قشنگ می نویسید .

حق با شماست بزرگترین درس ها رو میشه از کم سن ترین افراد یاد گرفت

خود من خیلی چیزا رو تازه دارم از یه بچه 3-4ساله یاد میگیریم!!و در عجبم یه بچه به این کوچولویی چجوری میتونه اینقدر عجیب و دقیق تو هر موقعیتی عمل کنه!

این عکس آخرش هم حس عجیبی داره

سلام بانو
متشکرم
توجه کردید بچه های کوچیک چقدر ریز بین هستن؟ و کافیه که نکته ای بهشون یاد بدیم و خودمون خلافشو رفتار کنیم سریع عکس العمل نشون میدن

Ali سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 17:33 http://molaie1381.blogsky.com

کارم دارید؟

نه والا

شمیم سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 17:39 http://badbadake-sefid.blogsky.com

سلام متقابلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد