ASMANI

ASMANI

چه سکوتی تمام دنیا را فرا می گرفت اگــــــــر : هر کس به اندازه ی صداقتش حرف میزد ...!
ASMANI

ASMANI

چه سکوتی تمام دنیا را فرا می گرفت اگــــــــر : هر کس به اندازه ی صداقتش حرف میزد ...!

اعتقاد


آقا ببخشید

سرم رو که بلند میکنم زن جوان رو از پشت شیشه ماشین که نصفه آوردمش پایین نگاه میکنم

آقا میشه منو تا درب اورژانس برسونید؟

اورژانس چند خیابون پایین تره و ده دقیقه ای پیاده زمان میبره تا به اونجا رسید با خودم میگم حتما بیمار بد حالی اونجا داره که این درخواست رو میکنه

با حرکت سر بهش جواب مثبت میدم و چند متر پایین تر پا روی ترمز میگذارم

زن روی صندلی عقب میشینه و من دنده رو جا میزنم  و حرکت میکنم و همزمان صدای موزیک رو پایین تر میارم تا راحت باشه چند لحظه اول به سکوت میگذره و من سرم رو مستقیم به جلو گرفتم پا رو روی گاز فشار میدم که سریعتر برسیم

آقا شما به امام ها، امام حسین ،امام رضا ... اعتقاد دارید ؟

زن این سوال رو که می پرسه چشم بالا میارم و از داخل آینه نگاهش میکنم و به خاطرم میاد که چند روز پیش میهمان حرم امام رضا تو مشهد بودم و حال خوش اونجا برام تداعی میشه

آره اعتقاد دارم

خیلی  بهشون اعتقاد دارید؟

بهش میگم اندازه بضاعت و فهمم بهشون اعتقاد دارم و تا میاد حرف دیگه ای رو بزنه میگم اینجا میخواستید پیاده بشید؟ به بیرون نگاه میکنه و میگه بله ماشین رو کنار میبرم تا پیاده بشه حرکت که میکنم از توی آینه نگاه میکنم که پاش به کف پیاده رو میگیره و با زانو به زمین میخوره و به سختی همراه با مالیدن زانو بلند میشه .

چند خیابون که از اونجا رد میشم همچنان دارم به میزان اعتقادم فکر میکنم و اینکه این اعتقاد از روی عادتیه که از بزرگترهامون به ارث بردیم یا چیزیه که خودمون بهش رسیدیم

کاش یه نگاه دوباره با اعتقاداتمون بکنیم


نظرات 7 + ارسال نظر
خورشید شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 20:11 http://tarayesefid.blogsky.com/

من که تا یادم میاد اعتقاداتم همش مال خودم بوده چون ادم یاغی تو جلد وپوستی که دیگران براش دوختن نمیره گاهی ضعیف میشه گاهی قوی ولی خدا رو شکر نسخه پیچده شده دیگران نیست

سلام
به نظرم با شدت و ضعف متفاوت ما یه فاکتورهایی رو از این اعتقادات از خانواده میگیریم حالا نه حتما مثل یک ژن . نقش تربیت رو نمیشه نادیده گرفت

خورشید شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 20:28 http://tarayesefid.blogsky.com/

دانه توسط خانواده کاشته میشه اما رشدش و چگونگی رشدش به عهده خود ادمه گاهی ادما میشن کپی برابر اصل خانواده هاشون گاهی هم دوباره از نو میکارن و جستجو میکنن البته حرف من از جانب ادم یاغی بود که الان بگی شبه تا خودش نبینه وباور نکنه قبول نمیکنه خوب وبدشو نمیدونم ولی من اینطورم:))
ولی گاهی هم یه چیزایی دلیه و ادم قبولش میکنه مثل همین اعتقاد به امام رضا وامام حسین من قبولشون دارم چون حتی وقتی بهشون فکر میکنم حالم خوب میشه

مگهان شنبه 5 تیر 1395 ساعت 21:40

من افتخار می کنم که بستر خوبی برام فراهم بود برای دوست داشتن ایمه...
ولی به نظرم همه ی ما آدمها اعتقاداتمون مال خودمونه و نه مال خانواده، حتی اگر شروعش از خانواده باشه...

سلام
قبوله که همه اعتقادات مال خودمونه ولی آیا اگر مگی در یک خانواده دیگه به دنیا می اومد همین اعتقاد رو داشت؟ یا اون بستر باعث جهت دادن بهش میشد

مهتاب یکشنبه 6 تیر 1395 ساعت 23:37

سلام اعتقاد؟؟؟چیزیه که خیلیا الان ندارن متاسفانه هرچی قسم میخوری کسی باورش نمیکنه
وب خوبی دارید

سلام
پوشیده شدن ماه و خورشید به وسیله ابر باعث نمیشه حقیقت نور اونها کتمان بشه حتی اگر خیلیها اعتقاد نداشته باشن ممنون

بهامین جمعه 11 تیر 1395 ساعت 02:15 http://notbookman.blogsky.com/

سلام
من فکر میکینم اغتقاددات به خیلی مسائل ربط داره
خانواده
محیط زندگی
ودرصدی خود فرد

سلام
موافقم تمام اینها تاثیر گذاره

وروجک جمعه 18 تیر 1395 ساعت 12:40 http://voro-jak.blogsky.com/

چه یه جوری بود این پست...

چه جوری؟

علی اصغر چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 01:05

سلام علیرضا جان
اعتقادات ...خیلی جالب نوشتی
بخشی رواز پدرومادرم اموختم مخصوصا مادرم وقتی واسه نماز پامیشد ومیدیدمش ووقتی پیرهن سیاهی که محرم میداد میپوشیدم وقتی از گذشته خودشون برامون میگفتن
آره من بخشی زیادی رو ازاونا به ارث بردم

سلام علی جان
بخش های خیلی خوبی رو به ارث بردی دوستشون داشتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد