اردیبهشت پارسال بود که شاهد کلیپی در خصوص یک دانش آموز تنکابنی بودم که توسط معلم به سخره گرفته شده بود و به تبع با دیدن آن کلیپ کذایی به شدت متاثر شدم و چند خطی در این وبلاگ در باره این گونه معلمین نوشتم اینجا .امروز که صفحات روزنامه های آنلاین رو جستجو میکردم یک گزارش در خصوص این پسر در یکی از این روزنامه ها توجه ام را جلب کرد کسی که باید اکنون در حال درس خواندن باشد به خاطر تمسخر اطرافیان عطای درس خواندن را به لقایش بخشیده و به عنوان شاگرد گچ کار روزگار میگذراند بخشی از گزارش خبرنگار رو در اینجا می آورم خودتان بخوانید و قضاوت کنید:
برای اطلاع از این پسر بچه راهی تنکابن شدیم. بعد از کلی گشت و گذار متوجه شدیم بیژن به جای تحصیل، در ساختمانی گچ کاری است. فیلمهای منتشره از بیژن به حدی در روحیهاش تاثیر میگذارد که ترجیح میدهد به جای درس و مشق دنبال یک کار دیگر برود.
خود بیژن میگفت دوم راهنمایی که میخواندم متوجه این موضوع شدم که کلیپ
من در گوشیهای مردم به یکدیگر بلوتوث میشود. بیژن میگفت این کلیپ به
قدری در شبکههای اجتماعی و حتی شبکههای ماهوارهای پیچیده که سوم
راهنمایی و اول دبیرستان همه وقتی منو میدیدند مسخره میکردند و به خاطر
این قضیه میخواستم خودم رو بکشم، حالا بیژن به خاطر اینکه چند وقتی است
از درس و مشق عقب مانده ناراحت است و میخواهد دوباره سر کلاس درس حاضر
شود. آقای معلم هم با پیامک و تماسهای مکرر از بیژن معذرت خواهی کرد چرا
که دوست نداشت این کلیپ منتشر شود ولی به هر حال برای معذرت خواهی خیلی
دیر بود. نماینده مردم تنکابن هم در تلاش است تا با کمک مسئولین آموزش و
پروش ادامه تحصیل را برای بیژن فراهم کنند.
با تهیه گزارش تصویری و پخش آن از شبکه اول سیما احسان علیخانی در برنامه زنده تلویزیونی از بیژن به عنوان مهمان دعوت کرد. محسن تنابنده فیلمنامهنویس و بازیگر ایرانی سینما و تلویزیون هم قول داده تا بیژن در پایتخت ۴ هم نقش آفرینی کند.
گویا قرار است اتفاقهای شیرینی برای این نوجوان امروز رقم بخورد ولی واقعا ً اگر تمام کشور بسیج شویم میتوانیم کام تلخش را شیرین کنیم؟
نمیدانم با شنیدن نام معلم چه واژه ها و خاطراتی به ذهن شما میرسد در مورد خودم مجموعه ای از خاطرات خوب و بد از برخورد
معلمهایم برایم تداعی میشود از آنهایی که با تشویق و رفتار مناسب در من انگیزه
فراگیری یک درس را میدادند و آنهایی که مرا از یک درس متنفر و گریزان میکردند در
زمانی که از پدرخاطرات فلک کردن دانش آموزان را توسط معلمین را می شنیدم وبه هنگام
ورودم به کلاس اول دبستان در زمانی که
دیگرکسی فکر همچین تنبیهی را در سر نمیگذراند بساط فلکی را که خدا میداند از کجا
تهیه شده بود (شاید توسط نابخردی به یاد ایام قدیم و به هوای ایجاد دوباره ی این
شکنجه گاه مخفی شده باشد) کودک نگون بخت ی خوابیده بر کمر در حیاط مدرسه را به باد
شلاق گرفته بودند و من و دیگر کودکان با چشمان از حدقه در آمده این صحنه را به
نظاره نشسته بودیم و بر خود می لرزیدیم که مبادا چشم شکنجه گر بر ما بخورد و
نوازشی از این شلاق نصیبمان گردد حالا سالهاست که از آن دوران میگذرد و من
خوشبختانه همچنین صحنه ای را دیگر ندیدم
ولی تا مدتها روشهای تنبیهی در مورد دانش آموزان به شکلهای جسمانی دیگر
ادامه پیدا کرد به یقین درد تمامی این ضربات از ذهن دوستان رخت بر بسته اما
خاطراتش را بعید میدانم که فراموش کنند با پیگریهای والدین دانش آموزان در این
ایام و تاکیدات مسئولین آموزش و پرورش دیگر به ندرت شاهد همچنین حرکاتی در حق دانش
آموزان هستیم که در جای خود قابل تقدیر است اما آنچه که مرا به نگاشتن این چند سطر
وادار کرد دیدن یک کلیپ چند دقیقه ای که توسط یک به اصطلاح معلم ضبط شده بود که
در این فیلم معلم کودک ی را که با استرس
فراوان در برابرش ظاهر شده بود با پرسیدن سوال درسی که مثلاً چرا خانه ها را در
شمال کشور به صورت شیروانی میسازند و ... در تنگنا قرار داده بود و به خیال خودش
با پرسیدن این سوال ها و ناتوانی کودک در پاسخگویی سوژه تمسخری برای خودش و کسانی
که بعد ها شاهد این فیلم خواهند بود ایجاد خواهد کرد آنچه که من بعد از دیدن این
کلیپ به ذهنم رسید این بود که ظاهراً این معلم نمیدانسته این عدم پاسخگویی در
حقیقت ناتوانی خود او در انتقال همچین مفاهیم ساده ای به این کودک و امثال آنهاست
و با این کار به صورت غیر مستقیم خود را به سخره گرفته و از سویی با انجام چنین
کاری اعتماد به نفس را از این کودک گرفته و تنها آنچه که به او می آموزد لکنت زبان
در برابر دیگران است که در آینده گریبان او را خواهد گرفت و تا سالها به همراه او
خواهد بود این گونه اعمال که به نظر من به مراتب از تنبیه جسمانی عواقب بدتری
خواهد داشت جای برخورد شدید تری را می
طلبد امیدوارم که این قبیل افراد به احترام نام
معلم در رفتار خود تجدید نظر نمایند .دیگر همه داستان معلم فداکار مریوانی
را میدانید کاش این مرد الگویی برای این قبیل افراد باشد