در یکی از این روزهای خدا و یکی از جاهای این سرزمین بندگانی برگزیده ، از ما و جمعی دیگر از دوستان ،امتحان مسلمانی گرفتند حمد و سوره مان را تست کردند تشهد و سلاممان را زیر ذره بین گرفتند و دو ماه آزگار تمرینمان دادند و درس مسلمانی خواندیم و امتحان مجددی دادیم و جمع دوستان بیست گرفته فارغ از اشتباهات قبلیمان شدیم و نو مسلمان ، گیجتان نکنم خب مگر میشود از این دو خط پرت وپلا بفهمید جریان چیست القصه اینکه وارد محیطی شدیم و ملایی از ما سوالات فوق را پرسید و ما همه جواب را فوت آب بودیم و مثل بلبل جواب دادیم بعد از دو ماه اقامت اجباری و امتحان مجدد وقتی نمرات بالای خودمان را دیدیم و با نمرات قبلی که خیلی پایین بودند مقایسه کردیم فهمیدیم که ملای قبلی هرچه گفته ایم بنده خدا نشنیده یا اشتباه شنیده و مجبور شده برای خالی نبودن عریضه ،نمره ای بدهد و برود به ملای جدید اعتراض میکنم که گویا حس کرده اید در این دو ماه ما را مسلمان کرده اید آخر مگر این آمار به درد آخرتتان هم میخورد که اینجا بنویسی بعد از آموزش شما و امثال شما ما مسلمان شده ایم ، نگاهی با گوشه چشم میکند و میگوید بررسی میکنیم به کارتان برسید ... باشد حاجی ممنون که مسلمانم کردی
سلام من یه عالمه سوال دارم که هیچ ربطی به این پست نداره فقط میخوام نظرتو بدونم بپرسم ؟
سلام

بله بفرمایید
از اون سوالایی که اگه جواب بدی تو دلم پشت سرت غیبت میکنم وبه خودم یه چیزایی میگم بعدا مثل اون یکی دوست مشترک شاکی نشیا ولی اونقدر بلند میگم که خودتم بشنوی
غیبت پشت سر علیرضا واجبه یادش به خیر مردم آزاریات لبخند اینقد کلافم میکردی که کلی تو دلم بد وبیراه نثارت میکردم هر روز شکل یکی بودی ولی حالا که بابای دو بچه ای باید سنگین رنگین باشی فردا خواستی به محمد مهدی بگی بابا این کار رو بکن یا نکن برنگرده تو روت بگه چرا خودت :))))
من دیگه سنگینم
معلوم نیست؟
بیام جلوتر؟
لبخند رو دچار چالش کردم
محمد مهدی هم مگه میتونه به باباش بگه تو
سلام



کامنتم با گوشیم میدم لپ تاپم داره استراحت میکنه
اینایی که گفتی یعنی چی؟!یعنی امتحان دادی قبول نشدی امتحان دادی بیست شدی مسلمان نبودی مسلمان شدی میخوای مسلمان بشی مصاحبه رفتی ردت کردن قبول شدی
البته یه بار خوندم همینطوری چشمی دید زدم از اون خوندنای دوران دانشگاه اون کتاب بزرگا چون با گوشیم نگاه میندازم
سلام
یه چیزی بود تموم شد
میگم اصلا فکرتو مشغول نکن
چرا تعطیل

سلام موقته
چرا وبلاگ تعطیل شد؟؟؟؟؟
سلام موقته
چرا؟
سلام
این تعطیلات رسمی برای چی بود ؟ فکر کردم مثل دفعه قبل بابا یا مها گلی رو بردین تهران خواستم با چوب بلوط بیام خدمتتون پشیمون شدم حالا اگه غیر این دو دلیل دلیل دیگه ای بوده بفرمایید با چوب بلوط برسم خدمتتون
لری هم حرف بزنی رفیق مشترک ترجمش میکنه حالا میخوای منو با گرز له کنی بی اعصاب
من هنوز کاملا نبخشیدما فقط گفتم تصمیمم رو عوض کردم
تا خودم با چوبم حسابی فلکت نکنم دلم خنک نمیشه
کاش مصطفی بود جورتو میکشید
سلام




تعطیلات رسمی از بابت کمی تغییر در شیوه زندگیه که وقت بیشتری باید صرفش کنم با چوب بلوط هم تشریف بیارید توی 100 کیلومتری اطراف توقیف میشه
دوست مشترک لریشون حرفه ای تره ما هم هنوز شاگردی میکنیم
مصطفی طرف منه بیخودی نندازش تو رو دربایستی