ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
سلام
تا حالا براتون اتفاق افتاده توی یک موقعیت خطرناک گیر کنید؟ عکس العملتون تو اون لحظه چیه؟ چرایی این سوالات در سفر این هفته من به منطقه وارک و آبشار اونه پنج شنبه بعد از ظهر کوله پشتی رو برداشتم و به سمت این منطقه زیبا حرکت کردم با این نیت که شب رو اونجا و در کنار آبشار و رودخونه سرکنم هرچند کمی گرم بودن هوا اجازه خواب راحت رو گرفته بود ولی صبح جمعه احساس خواب آلودگی نداشتم و درحالی که همه خواب بودن به قصد گرفتن چند تا عکس قبل از طلوع خورشید به سمت آبشار رفتم ناگفته نمونه چون اولین سفرم به اونجا بود تصمیم گرفتم مسیر رودخونه رو به سمت آبشار ادامه بدم و در طول مسیر هر جا منظره زیبایی میدیدم با دوربین اون رو ثبت کنم به خاطر موقعیت خاص عبور آب چند تا آبشار مختلف در مسیر به وجود اومده بود که هرکدوم زیبایی خاصی داشتن همچنان که مسیر رو ادامه میدادم و آبشار رو بالا میرفتم یک لحظه متوجه شدم که راه بالا رفتنم بسته است و زیر پاهام بالای سی متر پرتگاه قرار گرفته خوب چاره نبود باید عقب گرد میکردم و مسیر رو عوض میکردم ولی پایین اومدن اون هم در حالی با سینه به دیواره تکیه داده بودم مقداری سخت بود راستشو بگم کمی ته دلم خالی شده بود چند قدم مونده بود که مسیر سخت رو تموم کنم با یک دست ریشه یک درخت رو گرفتم و پای چپمو روی یک تکه سنگ که از دیواره بیرون زده بود گذاشتم که خودم رو توی هوا معلق دیدم زیر پام خالی شده بود و سنگ به سمت پایین سقوط میکرد و من با یک دست به ریشه درخت آویزون بودم برای اینکه کمی کنترلم بهتر بشه داشتم سعی میکردم خودمو به دیوار بچسبونم که لحظه هیجانی فرا رسید و یک زنبور از خدا بی خبر اومد به سمت صورتم (فوت کردن بلدید) البته فکر نکنم فوتم کار چندانی کرد خودم هم دیگه خنده ام گرفته بود دیگه به هر زحمتی بود زنبور بی خیالم شد و من نجات پبدا کردم و الان درخدمتتون هستم فکر کنم بعضیا دوست داشتن من این سفر رو نرم جدای این مسائل چند تا عکس از آبشار و رودخونه اونجا گرفتم امیدوارم از دیدنشون لذت ببرید
یه نوشته: نصف نیمه دارم نمیدونم چطوری تمومش کنم از اون نوشته هایی که پایانی نداره مثل همه نوشته هام تهش اینجوری تموم میشه ........... اون یکی متنم که گذاشتم وبلاگم بخاطر تشویقهای تو بود جوگیر شدم رگ ابادانیم مجبورم کرد بذارمش تو وبلاگ
من ترجیح میدادم با دست زنبوره رو از صورتم دور کنم اینظوری یه سقوط ازادم تجربه میکردم
نصفه نیمه هم قبولش داریم شما بزار من میدونم که میتونی خوب بنویسی اینو ثابت کردی (خواب هفت سالگی ) واقعا خوشم اومد
در مورد سقوط آزادمتاسفانه داخل آب سقوط نمیکردم میخوردم به صخره ها وگرنه بدم نمیومد بپرم
منم منظورم همون سقوط ازاد بود البته دور از جونت واسه خودم گفتم که به ته خط رسیدم قبل از اینکه روتخت بیمارستان تموم کنم ترجیح میدم از برج میلادبپرم پایین حداقل یکم هیجان رو میشه تجربه کرد اخر عمری
خدا نکنه مامان درسا تازه باید اول خوشیهاش باشه قراره یک فرشته وارد زندگیتون بشه
سلاااااااااااااااااااام اسمانی...با عکسا کلی حال کردم دستت طلا
سلام
مرسی هستی جان به خودم امیدوارم کردی
سلام آسمونی عزیز ازبس نامه واس ام اس و پیامای مختلف دادی بالاخره با تموم کارایی که داشتم اومدم ببینم واست چه اتفاقی افتاده.....خب خداروشکر خطر رفع شد....ولی میگماااامن اگه جای تو بودم تواون لحظه آرزو میکردم یه زنبور بودم......چقدر قدرتمنده این زنبور یه وقتایی ویه جاهایی
آسمونی راستی خوش بحالت اینجا چقد شکلکای جوراجور داری....یه چن تاییشو بیار بزاریم تولبخند...مخصوصا اون زبونو..اما واقعا جدا از شوخی واسه سلامتیت خوشحالم.....ضمنا عکساتو کپی کردم.....چه منظره های قشنگی.....خوب تهنایی میری خوش میگذرونیاااااااااا
مرسی واقعا جالب بود
هیجووووری گذاشتم ....دلم هوس کادو کرد خخخخخ
موفق باشی
سلام خانم گل خوش اومدی عمداً گفتم بیای شکلکامو ببینی واقعا تو لبخند زندگی کلی شکلک کم داریم . شاید اون زنبوره از طرف خودت اومده من بهت مشکوکم عکسها هم قابلی نداره 16 مهر هم میام بهت سر میزنم اینم کادو
همولایتی امروز با همه دردی که دارم بالاخره اون نوشته رو نوشتم فقط بخاطر اینکه بزنم تو دهن این زندگی مسخره و بهش بگم نمیتونی حال منو بگیری ولی نصف ونیمه است اگه دلت خواست یه پایانی براش بنویس
سلام خورشید الان میرم ببینم همونجا جواب میدم ولی ندیده میدونم خوبه
سلام آسمونی عزیز......حالا که لبخند دچارسانحه شده ودستم ازهمه جا کوتاهه این وبلاگ تنها وسیله ایه که به برو بچ لبخند سلام کنمو بگم بچه ها اون صفحه لبخند بدجوووور دلمو تنگ میکنه واستون......(منظورم همون ارتقای لبخنده) دعاکنین هرچی زودتر لبخندمون برگرده سرجاش البته بالبخندی شیرینتر وزیباتر......خوبه اینجا شکلک گریه هس
ضمنا آسمونی شکلکات خیلی باحالن......بخاطر این شکلکاهم شده میام بهت سرمیزنم هی
الانم که لبخند قطعه اینجوریم
راستی این شکلکاکاربردشون چیه
ازاینم خوشم اومدش
اینم تواین روزا بدنیس
به هرحال ببخشی اینجارو بهم ریختمااااا.......
اینام واسه جبران این ریختو پاشم
سلام :
منم دیشب بهم اس دادن گفتن قطع شده الان رفتم سر زدم دیدم ای وای من حالا که این شکلکا رو دوست داری بیا یه وب درست کن تا منم هر روز سر بزنم شکلک بزارم دلم خنک شه این شکلکها هم برای تو و پارسا گذاشتم الان خورشید اینجاست نمیشه اسم دیگه ای بیارم باید یه فکری برای این روزها کرد که اگه بازم همچین اتفاقی افتاد بشه از دیگه بچه ها هم خبر داشت
خانوم گلی به منم سر بزن خوشحال میشم ببینمت ولی شکلکای من مثل اینجا نیست
الان خورشید اینجاست نمی شه اسم دیگه ای بیارم یعنی چی ؟؟ شکلک تعجبش کجاست ؟ پیداش کردم شرمنده داداش حالا که لبخند در حال ارتقاست شما دیگه باید ما و خط خطی هامون رو اینجا تحمل کنی
خفه شدم از بس به اسم آسمانی صدات زدم وای اینجا چقد باید رسمی بود من لبخند خودمون رو میخوام
من از خدامه همیشه سر بزنید فقط نمیدونم بقیه بچه ها رو چطور پیدا کنم
سلام
عکسهات قشنگ بود . اما راستش حوصله خوندن مطلبو نداشتم !
نظرات برام جالبتر بود !
اول فکر کردم خورشید خانم اشتباهی بهت گفته خانوم گلی !
بعد که اومدم پایین تر دیدم نه خانوم گل نامی هست به جز تو !!!
لبخند زندگی چیه ؟!
یه جوری حرف بزنید که یکی مثل من کنجکاو ، بتونه سر در بیاره !
این روزها اصلا اعصاب ندارم .
چیه ؟ شکلک محبوب منه !
سلام ترانه بهاری خدا بد نده چیه رفتی تو فاز غم و بی حوصلگی
اتفاقاً کسی که باید مطلب رو میخوند تو بودی یادته روز قبل رفتن چی گفتی؟ هر وقت حوصله داشتی بخون عرضم به حضورت لبخند زندگی اسم یه سایت که تعدادی از دوستان و فرهیختگان گلمون میان اونجا و مطالب شاد و نکات آموزنده به همراه عکس به اشتراک میزارن و درکنارش برای هم کامنتهای زیبا میزارن البته چند روزی میشه که بدلیل ارتقای سایت از دسترس خارجه
خخخخ سلااااااااام آسمونی .....سلااااام خورشید جووون......سلام یاران دوراز دسترس و.......
بچه ها این روزا که سایت قطع شده دارم به کلی از کارام میرسم....وقت بیشتریم واسه مطالعه ام دارم.....کلی سرم شلوغ شده....یه وبلاگ خوشگلم زدم.....خواستین بیاین بهم سربزنینبیاین دیگه منتظرتونم
آسمونی شکلک بای بای نداری که.....
بازم واسه رفع دلتنگیام میام پیشتون....باااااااااای
سلام زهره بازم خوش اومدی ولی تا حالا دیدی یکی ازت دعوت کنه بعد آدرس خونشو نده!!!!!؟ حالا من از کجا آدرس وبلاگتو بیارم تا بهت سر بزنم؟ یالا بیا آدرس بزار
آسمونی عزیز این شعرم به مناسبت پستی که زدی وبیاد لبخندیای عزیزم تقدیم به شما
یه روز میاد که روزگار مارو فراموش میکنه
یه قصه تازه ترو میخونه وگوش میکنه
یه روز میاد که مثل یه غبار پشت پنجره
خاطره هامون همه از خاطرآدما بره
یه روز به یادمون میاد ثانیه های آخره
و این همون لحظه ایه که واسمون مقدره
سفر سفر کدوم سفر بدون قصد و بی خبر
نه کوره راهی پیش رو نه کاسه آبی پشت سر
یه شمع زرد نیمه جون یه قاب عکس بیصدا
تموم چیزی میشه که ازماها میمونه به جا...
سفر سفر کدوم سفر بدون قصد وبی خبر
نه کوره راهی .....
هییییییییی روزگااااااار
ممنون زهره جان
هر شب به ذهن خسته من میکنی خطور
بانـــــــــــــو، شبیه خودت؛ ساده - پر غرور
من خواب دیده ام که شبی با ستاره ها
از کوچـــــــه های شهر دلم میکنی عبور
یا خواب من مثال معجزه تعبیر میشود
یا اینکه آرزوی تو را میبرم به گــــــــــور
بی تو، خراب، گنگ، زمینگیر میشوم
مانند شعرهای خودم؛ شکل بوف کور
کِی میشود میان کوچه... نه، صبر کن، نیا
میترسم از حسادت این چشـم های شور
تقدیر من طلسم تو بود و عذاب و شعر
از چشــــم های شرجیت اما بلا یه دور
ر، کامرانی
به زودی در لبخندی تازه همه باهم
اوهوم یادمه !
باشه بعدش میخونم !
فعلا حوصله خنده ندارم علیرضا !
ترانه ناراحت اینجا کسی حوصله خندیدن نداشته باشه بزورم شده میخندونیمش یالا بگو اگه کمکی از دستم بر میاد تا شروع کنم
کاش یادت نرود ،
روی آن نقطه ی پر رنگ سکوت،
بین بی باوری آدم ها ...
یک نفر میخواهد، که تو خندان باشی....
سلام به همگی ترانه گلی خانم گلی وعلیرضا خان ببخشید خفه شدم از بس آسمانی صدات زدم
زهره نابغه ایی مهمون دعوت کردی بدون آدرس
خوشم اومد با ارتقا یافتن لبخند استعداد های نهفته ما هم ارتقا پیدا میکنه
از وقتی از بیمارستان برگشتم خونه ( راستی رفتم خونه خودمون ) یه عالمه استعداد کشف نشده خودمو کشف کردم زهره گلی وبلاگ منم مثل اینجا شکلک خوشگل وقشنگ داره من اعتراض دارم همش مهمون علیرضایی من وپارسا رو فراموش کردی آدرسم دادم دلت خواست یه سری بهم بزن
سلام به خورشید عزیز مامان پارسای عزیزتر نگفته بودی رفتی خونه خودتون این خانوم گل هم معلوم نیست حواسش کجاست که مدتیه پارسا رو رها کرده البته تقصیر مادر شوهرشه که نتونسته کنترلش کنه
علیرضا من کلا این روزا اعتراض دارم یه اعتراضم به جنابعالی دارم یا یه مطلب جدید بنویس یا بلند شو برو گردش یه چند تا عکس قشنگ بزار اینجا همه پست هاتو حفظ شدم از بس خوندم چه کاربر پیگیری هستم
میخوام تو این پست رکورد پست مسعود رو توی تعداد کامنت بزنم آخرین بار چندتا بود؟ 2500 تا یا بیشتر؟
نه دیگه هیچ کس نمی تونه رکورد عمو مسعود رو بشکنه مگه اینکه منو زهره روزی بیستا کامنت بذاریم بعدشم اون پست ازدواجش بود
قرار نبود برم خونمون ولی وقتی از بیمارستان برگشتم همسری اومد دنبالمون برگشتیم خونمون خونه که چه عرض کنم همسر تخریب چی بنده در عرض سه ماه ویران کرده بود خونه رو
الان صحنه تخریب خونه تو ذهنمه دم همسریت گرم پرچم مردا بالاست
سلام جناب علیرضا....
همه خوبن....این فروززززززززز با این برقکارا فک کنم زدن پست برق لبخند رو ترکوندن...الانم که تو تحریمیممممممممم.....خخخخخخخخخخخخ
یه سلام هم به همه لبخندیا....روزگارتون خوش....
راستی عکسای بسیار زیبایی هست.....چه طبیعت بکری...
به سلام عمو کوهی کجایی بابا دلمون واست تنگ شذه بود نه آدرسی گذاشتی نه چیزی همتون غیب شدید .امان از دست این فروزززززززززز با این برقکارا باید یه راهکاری برای برق لبخند پیدا کرد. یعنی ارتقا اینقدر طول میکشه!!!؟ مصطفی خوشحالم کردی که اومدی
روحم نو شد با عکسات. مرسی
سلام
خوش اومدی روح نو رو هم تبریک میگم خوشحالم از عکسها خوشت اومد
سلام
وای اینجا رو میگی اره خوبه قشنگه از بالا سومیه اب رودخونش همونیه که من میخوام وایییی چه زیبا ودل انگیز
شما مگه تنهایی میرید خانواده پس چی
منم خوشم اومد از اینجا ای کاش میتونستم یه همچین جاهایی تنهایی برم اقلا خوش به حالت مرد هستی هرجا بخوای میری
ایندفعه منم میام
اینم یکیشونه ولی بازم نه چند تا پست برو پایین تر