ASMANI

ASMANI

چه سکوتی تمام دنیا را فرا می گرفت اگــــــــر : هر کس به اندازه ی صداقتش حرف میزد ...!
ASMANI

ASMANI

چه سکوتی تمام دنیا را فرا می گرفت اگــــــــر : هر کس به اندازه ی صداقتش حرف میزد ...!

اجباری

یه لحظه توجه کنید:


صحنه اول:


آشپز یک برنامه تلویزیونی رو در حال طبخ غذا یا شیرینی لطفاً تصور بفرمائید

مواد لازم: گوشت گوساله،کره،ادویه،نمک...

مجری:یک پیامک از بیننده محترمی داریم که میشه از گوشت استفاده نکنیم؟

آشپز: بله میشه

مجری:بیننده عزیزی پیامک دادن که میشه ادویه و نمک رو از این غذا حذف کنیم؟

آشپز: بله میشه


صحنه دوم:


آقای خانه: این قورمه سبزی رو که درست میکنی سبزیشو سرخ نکن

بانوی منزل: باشه

آقای خانه: اصلا سبزی و لیمو اضافه نکن خوشم نمیاد

بانوی منزل: باشه


ممنون از توجهتون


خواستم بگم تا حالا به این موارد برخورد کردید؟ آشپز در حال پخت غذایی به نام مثلاً ((گوشت گوساله کره ای)) با درخواست حذف این موارد روبرو میشه و ناچار برای حفظ برنامه موافقت میکنه ، ولی در نهایت چیزی که طبخ میشه رو باید گوشت گوساله کره ای نامید؟یا قورمه سبزی بانو ماهیت قورمه بودن خودش رو حفظ میکنه؟


آقا شما نباید اینجوری بخندی، خانم شما نباید سرتو بالا بگیری ، فلانی این چه لباسیه پوشیدی ، یارو تو حق نداری از این اسم استفاده کنی، اه این چه رنگیه شئونات رو زیر سوال میبره!  هی تو به چه حقی داری فکر میکنی؟


درنهایت از ماهیت من انسان چی باقی میمونه؟


من میزان لازم نمک وفلفلم رو خودم میخوام تعیین کنم لطفا هول ندید


بوروکراسی اداری

یه سوال:

شما از اون دسته از افراد هستید که گذرتون زیاد به ادارات مختلف میفته؟

نحوه برخورد پرسنل و کارمندان ادارات رو چطور ارزیابی میکنید؟ خیلی ها نظر مساعدی نسبت به اونها ندارن.

دیروز به همراه یکی از دوستان جهت انجام چند تا کار اداری مجبور شدیم به چند تا اداره و ارگان سر بزنیم، دوستم دائم آیه یاس میخوند که کارمون انجام نمیشه بهش گفتم گلام ( شخصیتی تو کارتون گالیور که همیشه من میدونم کارمون تمومه من میدونم نمیشه ورد زبونش بود) چقدر غر میزنی کمی صبر داشته باش ، اولین جایی که رفتیم لشگر ... بود که جای پارک هم پیدا نمیشد سریع به اطراف نگاهی انداختم دم در ورودی کنار دژبانی یه محوطه خالی بود ماشین رو بردم اونجا و پارک کردم و تا دژبان بیاد اعتراض کنه سریع کتم رو پوشیدم و بلند دژبان رو مخاطب قرار دادم که سرباز حواست به ماشین باشه دژبان که انگار بهش شوک وارد شده بود و نمیدونست چی بگه سرش رو به نشانه تایید تکون داد و به دوستم که همینجور مات مونده بود سلقمه زدم که کجایی راه بیفت توی راه به دوستم توضیح میدم که این مثل یه حمله بود و دژبان چون اعتماد به نفس ما رو تو اون جمله دید احتمالاً با خودش گفته اینها حتماً یه کاره ای هستن بهتره حرفی نزنم وارد ساختمان اداری و محل مورد نظرمون شدیم و مسئول اونجا یه سروان با درجه های کم رنگ شده جلوی پامون بلند شد و به سربازش دستور داد که چای بیاره ، در نهایت ظرف یک ربع کارمون تموم شد و از پادگان خارج شدیم مقصد های بعدی آموزش و پرورش ،  بیمارستان و در نهایت یک کارخانه بود که بازهم همین جریان تحویل گرفتن و پذیرایی تکرار شد و دوست گرامی که به هیچ کدام از چای و شیرینی ها تعارفی نه نمی گفت و الان نمیدونم سالمه یا نه لطفاً از سلامتی خودش باخبرم کنه در آخر کار دوستم میگه چطور اینهمه سریع و خیلی شیرین (خطاب به شیرینی هایی که خورده) کارمون تموم شد بهش میگم دوست جان خیلی ها عقلشون به چشمشونه در یک اداره یا هرجای دیگه اول به ظاهر شما توجه میکنن بعد به کاری که دارید و نتیجه پاسخ مخاطب در پوشش و رفتار ما نهفته است این روش رو من برای خودم به اسم کت جادویی نامگذاری کردم که وقتی با یه لبخند به طرف مقابلم نزدیک میشم اثر فوق العاده ای داره .

میدونم باید به حال کسانی که فقط به ظاهر و سرمایه افراد توجه میکنن تاسف خورد و در کوتاه مدت هم روشی برای اصلاح اینگونه برخوردها وجود نداره ولی فعلا چاره رو در اینگونه رفتار می بینم .


کاش در برخورد هایمان قلب هم رو می دیدیم


پ ن : به یک قلب مهربان با گروه خونی o مثبت جهت کارهای اداری نیازمندیم(آگهی تبلیغاتی آینده)